شادي، گمشده در اختلالات رواني
ارسال شده توسط modir در 1386/08/29 16:40:16
شادي، گمشده در اختلالات رواني
عموم كارشناسان سلامت روان بر نقش و اهميت شادكامي در زندگي تاكيد كرده و آن را از مهمترين علل ارتقاي سلامت روان در افراد جامعه ميدانند؛ با اين حال، به نظر ميرسد شادي، حلقه مفقوده سلامت روان در جامعه ماست؛ جامعهاي كه در آن، روشها و بهانههاي گوناگوني براي گريستن به رسميت شناختهشده، اما روشهاي ابراز شادماني، بسيار محدود و مبهم است.هفته پيش، دكتر محمدرضا خدايي، رئيس بيمارستان رازي، با اشاره به اينكه اختلالات رواني ساده ميتوانند زمينه بروز بيماريهاي رواني را ايجاد كنند، گفت: كاهش شادي در جامعه از مهمترين علل بروز اين اختلالات رواني است و بايد تلاش كنيم شادي و اميد را در جامعه تقويت كنيم.او در گفتوگو با ايرنا افزود: متاسفانه در جامعه ما ارتباطات چهره به چهره كمتر شده و اين روابط جاي خود را به ارتباطات اينترنتي دادهاند و همين امر باعث شده كه روز به روز بر شيوع اختلالات رواني افزوده شود.اما باوجود نقش غيرقابل انكار شادكامي در زندگي آيا ميتوان صرفا كاهش يا نبود آن را از مهمترين علل بروز بيماريهاي رواني دانست؟ دكتر كوثر سيمياريان، مسئول نشريه بينالمللي روانشناسي ايران، در پاسخ به اين سؤال همشهري و با اشاره به اين كه مسلما شادكامي در جلوگيري از بروز بسياري از بيماريها موثر است، ميگويد: اينطور نيست كه بگوييم نبودن شادي، فرد را كاملا در خطر بروز بيماريهاي رواني قرار ميدهد، چون در خيلي از جوامع شاهديم افراد كمتر از خود واكنش شادي را بروز ميدهند، اما مبتلا به اختلالات رواني هم نيستند. وي با تاكيد بر اين كه نبايد اينطور بيان كنيم كه كاهش شادي از مهمترين علل بروز اختلالات رواني است، بلكه بهتر است بگوييم شادكامي و اختلالات رواني همبستگي بالايي نسبت به هم دارند، ادامه ميدهد: تحقيقات نشان دادهاند كه شاد بودن مسلما در كاهش استرس، اضطراب و افسردگي بسيار موثر است، چون شادي و خنده منجر به كاهش هورمون آدرنالين و هيدروكورتيزون شده و استرس را كاهش ميدهد و علاوه بر اين، خنده يك حالت ورزش براي بدن هم هست، يعني ميتوان گفت حالت نرم دويدن را دارد و روي تمام واكنشهاي بدن تاثير ميگذارد.مطالعات روانشناسى نشان مىدهد شادى يك حالت روانى است كه پس از برآورده شدن اميال انسانى ايجاد مىشود و شامل 3 جزء است: فراوانى و ميزان عاطفه مثبت، ميانگين رضايتمندى در يك دوره و فقدان احساسات منفى مانند افسردگى و اضطراب.دكتر سيمياريان ضمن اشاره به تحقيقات انجام شده در رابطه با شادي و نقش آن در سلامت جسم ميگويد: مطالعات نشان دادهاند فشار خون و ناراحتيهاي قلبي در نتيجه شادي بهبود مييابند؛ مثلا در يكي از مطالعات كساني كه در اثر فشار خون بالا مجبور به مصرف روزانه 2 عدد قرص فشار خون بودند، در نتيجه افزايش شادي تعداد مصرف اين قرصشان تقريبا به صفر رسيد.مطالعات در كشورهاي غربي نشان ميدهد در دهه 1950 مردم روزانه 18 دقيقه ميخنديدند ولي الان مردم روزي كمتر از 6 دقيقه ميخندند و همين امر موجب شده كه تحملشان در تحمل سختيها كم شود و ديدشان نسبت به امور زندگي منفي شود.به گفته مسئول نشريه بينالمللي روانشناسي ايران، نكته فراموششده اين است كه امروزه نوع شادى كردن بين برخى از مردم بسيار سطحى و زودگذر شده به گونهاى كه آنها بعد از تمام شدن لحظههاى شادى، باز هم در غم خود فرو مىروند! در عين حال روانشناسان معتقدند كه تا به حال آنقدر كه به بيماريها و اختلالات رواني پرداخته شده و براي آنها انواع و اقسام درمانهاي دارويي و غير دارويي در نظر گرفته شده است، به وجه ديگر سلامت روان، يعني همان احساس شادي در زندگي به اندازه كافي پرداخته نشده است. دكتر مهرداد متين راد، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي نيز با تاكيد بر اين كه در حال حاضر شادكامي يكي از اركان وجود سلامت روان در جامعه است، به همشهري ميگويد: كسي كه از بهداشت رواني بالا برخوردار است، مسلما انسان شادي است و برعكس؛ اشكال كار بيشتر در روانشناسي سنتي است كه حوزه روانشناسي مثبتگرا را با پرداختن به بيماريهاي رواني كاملا در حاشيه قرار داد چون در اين روي سكه از روانشناسي اين ديدگاه وجود دارد كه شادكامي در زندگي يك ضرورت انكارناپذير است. دكتر متينراد نيز تاكيد ميكند كه نبود شادي را نميتوان از مهمترين علل بروز اختلالات رواني دانست ولي هم ميتواند علت سلامت روان باشد و هم معلول آن. وي علاوه بر شادكامي به همبستههاي ديگر سلامت روان اشاره كرده و ادامه ميدهد: يكي از همبستههاي شادي، خندهدرماني است كه منهاي تاثيرات فيزيولوژيكي كه خنده دارد و ميتواند منجر به ترشح سروتونين شده و احساس شادي را افزايش دهد، احساس تهديد هم در اين شرايط كاهش مييابد.او اضافه ميكند: علاوه بر اين، هيجانات هم يكي ديگر از همبستههاي مهم سلامت روان هستند.هيجان غم و شادي در اين ميان با هم مغايرند و همزمان با هم نميتوانند وجود داشته باشند؛ يعني كسي كه آگاهانه شاد است، مسلما نميتواند غمگين باشد و برعكس كسي كه هيجان منفي دارد، بدنش در حالت دفاع و جنگ و گريز قرار ميگيرد و اين سبب ميشود كه اثرات منفي شامل استرس افزايش يافته و بدن آسيبپذير شود. شناخت هم، در علم روانشناسي با سلامتي همبستگي بالايي دارد. دكتر متين راد معتقد است: كسي كه ميتواند زندگي خود را كنترل كرده و هدايت امور را بر عهده بگيرد طبعا شادكامتر از كسي است كه با شناخت منفي از پس هدايت امور خود بر نميآيد و اساسا شناختها وقتي مثبت هستند، جسم را نيز به سمت مثبت هدايت ميكنند.البته در اين رابطه نظريهاي وجود دارد كه انسانها در شرايط مختلف محيطي هيجانهاي مختلفي را تجربه ميكنند و اين باز تاكيدكننده همين مساله است كه هيجانات منفي برعكس هيجانات مثبت استرس را افزايش داده و در نتيجه شادي را از زندگي فرد بيرون ميكنند. عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي به پژوهشهاي متعددي كه در رابطه با شادي و نقش آن در سلامت روان انجام شده، اشاره ميكند و ميگويد: يكي از اين پژوهشها تمام تحقيقات در مورد شادكامي در زندگي انسانها را مورد بررسي قرار داده و نتيجه آن اين بوده است كه در تمام دنيا مردم به جاي وجود 10 درجه شادي در زندگي، مردم فقط 6 درجه از آن را تجربه ميكنند.اما در اين ميان آيا ميتوان گفت خانوادههايي كه در آنها روابط خشك و رسمي وجود دارد، به طوري كه همين چارچوب خاص احساس شادي را در زندگي آنها كمرنگ كرده، اختلالات رواني بيشتري را تجربه ميكنند؟به طور كلي اينطور نيست كه بگوييم در خانوادههايي كه پيرو قوانين رسمي و خاصي هستند و يا در چارچوب سنتي و بستهتري هستند، شادي كمتري را تجربه ميكنند و اين امر اصلا نميتواند پايه علمي داشته باشد چون به طور واضحي تحقيقات ثابت كردهاند كه حتي در اين گونه خانوادهها درجات ارتقاء سلامت روان خيلي بيشتر از خانوادههاي ديگر است و اختلالات رواني به مراتب در آنها كمتر ديده ميشود. دكتر متين راد توضيح ميدهد: اين اتفاق معمولا در خانوادههاي طردكننده كه بيش از حد در اختيار فرزندان هستند، بيشتر ديده ميشود، چون به طور كلي يكي از عناصر سلامت روان، احساس جريان داشتن در زندگي و سيال بودن است و در خانوادههايي كه اين احساس از بين رفته و يك هدايتگر مثبت وجود ندارد، شادكامي از بين رفته و جاي خود را به انواع و اقسام بيماريهاي رواني ميدهد.
-سميه شرافتي-