نقدی اخلاقی بر ساختمان پزشکان
در آغاز باید نکتهای را روشن کنم. شخصا مخالف شوخی با پزشک و روانپزشک نیستم. طنز به پالایش هر گروه و حرفهای کمک میکند. به جای مخالفت باید آرزو کنیم شاهد روزهایی باشیم که بتوان با هر حرفه و صنفی شوخی کرد و جامعه از آن میزان مدارا برخوردار گردد که نرنجد و به شوخی لبخند بزند. مدنظر من موضوعی کاملا متفاوت است. چندان اعتقاد ندارم در سریال «ساختمان پزشکان» متخصصین سلامت روان به مسخره گرفته شدهاند و از این رو این مجموعه جای نقد دارد. «ساختمان پزشکان» را باید مورد اعتراض قرار دارد چون بیماران روانپزشکی را تمسخر میکند و مفهوم بیماری روانی را هجو مینماید. نمونهها بسیار است. همسر دکتر نیما افشار مبتلا به وسواس است و بارها در این مجموعه، علایم بیماری او مضحکه میشود. واژه پر از انگ و بدآموزی «روانی» بارها بر زبان شخصیتها جاری میشود و دستمایهای برای تحقیر و تمسخر منشی دکتر افشار قرار میگیرد. در یکی از قسمت های اخیر این مجموعه کادویی خریده می شود برای شخصیت بیمار این سریال. این کادو کتابی است به نام خاطرات یک دیوانه. نقد «ساختمان پزشکان» نقدی اخلاقی است و دفاعی است از حق بیمارانی که از حقوق اولیه خود محرومند و در این مجموعه علایم رنج آور آنان مسخره میشود.
1- بیماران روانی نه تنها از بیماری خود بلکه از انگ و تبعیض ناشی از آن نیز رنج میبرند. بیش از نیمی از بیماران نمونهای از رفتارهای تبعیض آمیز را گزارش میدهند. تبعیض و انگ بر جنبههای مختلف بیماری اثر میگذارد. از آن جمله که موفقیت درمان را کاهش میدهد و مانع از حضور اجتماعی معنادار و اثربخش بیماران میشود. انگ و تبعیض فاصله بیمار و جامعه را بیشتر و بیشتر می کند. «روانی» بر چهره بیمار چنگ میزند و او را در نگاه مردمان شهر، غریب و خطرناک و مسخره جلوهگر میسازد. «ساختمان پزشکان» از این انگ و ننگ نمیکاهد و تبعیض را میافزاید.
2- رنج نشانههای بیماری روانپزشکی از افسردگی تا روان پریشی و از وسواس تا خودبیمارانگاری در وصف نمیگنجد. به چشم نمیآید اما جانکاه است. «ویلیام استایرن» نویسنده آمریکایی هنگام گرفتار شدن به بیماری افسردگی درباره این بیماری در کتابی که با عنوان «ظلمت آشکار» به تازگی توسط نشرماهی ترجمه شده چنین نوشته است:" برای آنها که در جنگل تاریک افسردگی اقامت کردهاند و عذاب توجیه ناپذیر آن را میشناسند، بازگشتشان از مغاک بیشباهت به معراج شاعر نیست که کشان کشان از اعماق تاریک جهنم بیرون میآید و در جهانی که خود، جهان تابناک اش مینامد، ظاهر میشود." قیاس کنید نگاه استایرن را از رنج بیماری با کاریکاتور مضحکهای که «ساختمان پزشکان» از بیماری روانی میسازد.طنز قرار است از رنج آدمیان بکاهد نه آن که بر رنج آنان بیفزاید. دیگر آنکه در تحلیلی روانشناختی میتوان ردپای ترس از بیماری روانی را در این نگاه دید. البته انگار شرم به عنوان يك ابزار روانشناختي فرهنگي در اینجا به كار افتاده تا فاكتور ترس و وحشت از بيماري را به تمسخر بدل سازد.
3- بیماریهای روانپزشکی شیوع بالایی دارند و بار بالایی برای جوامع ایجاد میکنند. پیش بینی میشود تا سال 2020 این بیماریها شیوعی افزونتر یابند و افسردگی، رتبه دوم را در رده بندی بیماریهای مسبب ناتوانی موسوم به «بار بیماری» به خود اختصاص دهد. بر مبنای پژوهش ملی دکتر نوربالا و همکاران در سال 1384 شیوع اختلالات روانی در ایران حدود 21٪ گزارش شده است. دکتر محمدی و همکاران نیز در سال 1382 شیوع این گروه از اختلالات را در شهر تهران حدود 15٪ برآورد کردند. به عبارتی از هر 5 نفری که «ساختمان پزشکان» را تماشا میکنند احتمالا یک نفر در زمانی از عمر به یکی از بیماریهای روانپزشکی مبتلا بوده یا خواهد بود.حکم نمیتوان صادر کرد و این موضوع باید مورد پرسش قرار گیرد اما بعید میدانم پارهای تصاویر که این مجموعه از بیمار و بیماری و نشانهها میسازد چندان تجربه لذتبخش و خوشایندی را برای بیماران و خانوادههای آنان رقم زند. پس این نگاه بر متخصصان سلامت روان جفایی نمی کند. ستم این نگاه به بیمارانی است که نگرش کنونی جامعه، بیشترین تبعیضها را علیه آنها و خانوادههاشان روا می دارد و این چنین مجموعههایی این ستم را مضاعف میکند.
4- رسانه سهم مهمی در تکوین باورهای عمومی دارد. دکتر سامان توکلی و همکاران وی در مطالعهای که سال گذشته انتشار یافت حدود 400 نفر از دانشجويان رشتههای مختلف را مورد سوال قرار دادند. بيشترين ميزان آشنايي این افراد با بيماري روانپزشکی از طريق ديدن فيلمي در سينما يا تلويزيون بود كه يكي از بازيگران آن، نقش بيمار رواني را بازي ميكرد. پژوهشهای زیادی بر سینمای هالیوود نشان میدهد نگرش و دانش مردم از بیماریهای روانپزشکی و درمان آنها بیش از آنکه مبتنی بر شواهد علمی باشد متکی است بر تصویری کلیشهای که رسانه میسازد. به نظر شما «ساختمان پزشکان» چه تصویری از بیمار روانپزشکی و بیماری او میسازد؟
به نقل از:
http://amirjalali57.blogfa.com/
امیر حسین جلالی ندوشن