آشنايي با مكانيسم هاي دفاعي
فشارهاي رواني در كنار هيجانهاي ناخوشايندي همچون اضطراب و افسردگي جزء لاينفك زندگي مدرن و بشر امروز به حساب ميآيد. تحولات سريع دنياي مدرن با همه رفاه و آسايش معجزهگونهاش، امري حياتي را مورد تخريب قرار داده، و آن روان آدمي است.
انسان امروزي با مسائلي در زندگي خويش مواجه است كه فشارهاي رواني و اضطراب بيسابقهاي بر وي تحميل ميكنند. از تحصيل و رقابتهاي علمي، سياسي و اقتصادي گرفته تا آلودگي هوا و محيط زيست در كنار پديدههاي طبيعي همچون زلزله، سيل و مرگ تنها گوشهاي از حوادث و رويدادهايي هستند كه موجب شده شيوهی مواجه و مقابله با آنها و كاهش فشار و استرسهاي ويرانگر به عنوان موضوعي حياتي براي روانشناسان مطرح شود.
انسان هنگام مواجه با چنين رويدادهاي اضطرابآوري، دو راه بيشتر ندارد. يا بايد براي حذف اضطراب حاصل از اين رويدادها بكوشد، يا به وسيله مكانيسمهاي دفاعي از اضطراب اجتناب كند. در اين مقاله بر آنيم تا به جایگاه و اهمیت مکانیزمهای دفاعی، و انواع آنها بپردازیم.
مكانيسمهاي دفاعی(defense mechanisms) شيوههايي هستند كه افراد به طور ناخودآگاه در برابر رويدادهاي اضطراب آور به كار ميبرند، تا از خود در برابر آسيبهاي رواني و از دست دادن عزت نفس(self esteem) ، محافظت كنند. انديشهی بهكار گرفتن اعمال دفاعي در سال 1894 توسط زيگموند فرويد مطرح شد. به اعتقاد وي مكانيسمهاي دفاعي موجب كنار زدن افكار متعارض از حيطه هوشياري ميشوند.
در واقع، كاربرد مكانيسمهاي دفاعي نشان از نوعي شيوه سازگاري است كه افراد براي جلوگيري از تنزل عزت نفس و مقابله با افزايش اضطراب به آنها متوسل ميشوند. در كتاب «زمينهی روانشناسي هيلگارد» در تعريف مكانيسم دفاعي چنين آمده است: «فرويد اصطلاح مكانيسمهاي دفاعي را به تدابير ناهشيار اطلاق ميكند كه آدمي براي حل و فصل هيجانهاي منفي به كار ميبرد. اين تدابير هيجانمدار، موقعيت تنشزا را تغيير نميدهند، بلكه فقط شيوه دريافت يا انديشيدن شخص را به آن عوض ميكنند. به اين ترتيب در همه مكانيسمهاي دفاعي عنصر «خودفريبكاري» در كار است.» (اتكينسون، 510 :1386)
براي فهم دقيق جايگاه مكانيسمهاي دفاعي، كه گاهي از آنها به عنوان مانورهاي روانشناختي ياد ميشود توجه به نكات زير ضروري است:
1- كاربرد مكانيسمهاي دفاعي به خودي خود نشانه بيماري نيست، زيرا در بسياري از مواقع مكانيسمهاي دفاعي نقشي حياتي در رفاه رواني انسانها ايفا ميكنند. در واقع مكانيسمهاي دفاعي شكلي از رفتار بهنجار تلقي ميشوند، مشروط به اينكه در كاربرد آنها زياده روي نشود.
2- مكانيسمهاي رواني اموري اكتسابي به شمار ميآيند كه براي جلوگيري از تخريب و بيارزش شدن «من» به كار ميروند. تكرار مداوم آنها موجب تبديل آنها به عادت ميشود.
3- مهمترين ويژگي اين مكانيسمها كاربرد ناخودآگاهانه آنها از سوي انسانهاست، كه به منظور حفظ تعادل رواني صورت ميگيرد.
4- افراد با به كار بردن مكانيسمهاي دفاعي، مسائل و مشكلات خود را حل نميكنند، بلكه صرفا به تحريف آنها، و در واقع تحريف واقعيت ميپردازند.
5- هر چند مكانيسمهاي دفاعي را ميتوان به تنهايي نيز به كار برد ولي اغلب، افراد تركيبي از آنها را به كار ميبرند. مسلما بررسي همه ابعاد مكانيسمهاي دفاعي و تحليل جزييات مربوط به آنها از حيطهی اين مقاله خارج است، ولي به تعدادي از مهمترين اين مكانيسمها اشاره ميكنيم.
سركوبي (repression)
سركوبی، كه گاهي از آن به عنوان واپسزني نيز ياد ميشود، نخستين و گستردهترين مكانيسمي است كه مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين مكانيسم فرد ميكوشد احساسات و انگيزههايي را كه موجب رنجش او شدهاند، به قلمرو ناخودآگاه منتقل كند، به طوری که گویی هرگز وجود نداشتهاند. امیال و خاطرات سرکوب شده از دسترس آگاهی فرد خارجند، و علیرغم تأثیراتی که بر رفتار و حالات فرد دارند، بدون فرآیند تحلیل روانی، از طرف وی قابل شناسایی نیستند.
از نگاه فرويد، مكانيسم سركوبي وسيلهاي مناسب براي گريختن از برخي اميال دوران كودكي است؛ هر چند وي تصريح ميكند اميال سركوب شده همچون آتش زير خاكستري هستند كه رفتار فرد خواه ناخواه از آنها تاثير خواهد گرفت. در نهايت ميتوان چنين گفت كه سركوب نوعي خود سانسوري و فرار از واقعيت است.
مثال: 1) افرادی که در اردوگاههای کار اجباری نگه داشته میشدند، بعضاً قادر به یادآوری آنچه در اردوگاهها اتفاق افتاده نیستند. 2) قربانیان سوء استفادهی جنسی، قادر نیستند دوران کودکی خود را به یاد آورند.
بازگشت (regression)
در برخي شرايط استرسزا و اضطرابآور، مشاهده ميشود كه افراد تمايل دارند به مراحل قبلي زندگي خويش، بخصوص دوران كودكي رجوع كنند. رجوع كردن به مرحله پايينتر را بازگشت مينامند. در واقع با به كاربردن اين مكانيسم، فرد خود را از موقعيتي كه موجب آزار وي شده رها و دور مي كند و به موقعيتي كه در آن ميتواند به آساني به ارضاي خواستههايش بپردازد، تمسك ميجويد. رفتار بزرگسالانی که برای حل تعارضات بین فردی از لحن و حالات کودکانه استفاده میکنند، نمونهای از این مکانیزم دفاعی است.
مثال: 1) از وقتی برادر مینا صاحب فرزند شده، او شروع به مکیدن انگشتش کرده است. 2) مریم از بدو ورود به دانشگاه، دلتنگ خانهی خود شده و احساس اضطراب میکند. او شبها در کنار عروسک مورد علاقهاش میخوابد.
جابهجايي (displacement)
چنانكه از عنوان اين مكانيسم ميتوان استنباط كرد، فرد هنگام استفاده از آن ميكوشد اضطرابها را از علت توليدكنندهی آن جدا كند و با موضوعي كه در واقع هيچ ارتباطي با آن ندارد، مرتبط سازد. در نتيجه جابهجايي را ميتوان چنين تعريف كرد: «تغيير جهت دادن احساسات از يك شخص يا يك شيء به يك شخص يا شي ديگر كه كمتر مخاطره انگيز است.» (آزاد 114؛ 1384)
نكته قابل تأمل در كاربرد مكانيسم جابهجايي اين است كه ميان اضطرابها و علت توليدكننده آنها فاصله ايجاد ميشود و اضطرابها به امور غير مرتبط ربط داده ميشوند. فرويد، عامل اصلي اين مكانيسم دفاعي را سانسور ميداند و از آن به عنوان مرز ميان خودآگاه و ناخودآگاه ذهن انسان ياد ميكند. اين موضوع در تداعي خاطرات ناگوار بيش از هر امر ديگري خود را نشان ميدهد. در واقع اگر خاطرات ناگوار بخواهند بدون تغيير شكل قدم به محيط شعور خودآگاه بگذارند با سانسور شديد مواجه خواهند شد.
مثال: 1) پس از به دنیا آمدن برادر کوچکتر علی، پدر و مادرش متوجه شدند که او عروسک محبوبش را تکه تکه کرده است. 2) کامران با شنیدن خبر مردودی در امتحان، در اتاقش را محکم به هم کوبید.
فرافكني (projection)
وقتي انسان بخواهد براي رهايي از تعارضها و عذاب وجدان، احساسات، تمايلات و اعمال نادرست خود را به ديگران نسبت دهد، به اين مكانيسم روي ميآورد. پيامد استفاده از اين مكانيسم، رها شدن از نتايج ناگوار تعارضهاي دروني است. در واقع فرد با به كار گرفتن مكانيسم فرافكني، ديگران را مسوول اشتباهات خود ميداند. كاربرد اين مكانيسم در ميان بيماران پارانويا كه معمولا خود بزرگبين و در عين حال بدبين هستند بسيار ديده شده است.
دليلتراشي (rationalization)
دليلتراشي، در واقع توجيه رفتاري است كه اقدام به انجام آن كردهايم، ولي دليل اصلي آن را نميدانيم. همين مساله موجب ميشود فرد براي توجيه رفتار خود به دلايل قابل قبول روي آورد كه مورد پسند ديگران و جامعه است، اما دلیل واقعی نیست. بسياري كاربرد اين مكانيسم را يك تدبير خودفريبانه (self-deceptive)، و خود بزرگکننده (ego-enhancing) ميدانند.
شايد بتوان گفت ضربالمثل «گربه دستش به گوشت نميرسد ميگويد بو ميدهد» بهترين مثال براي درك مفهوم اين مكانيسم باشد. ذكر اين نكته ضروري است كه فرد هنگام كاربرد چنين مكانيسمي رفتار خود را عادلانه فرض ميكند تا از عذاب وجدان رها شود.
مثال: 1) رضا که به تازگی توسط نازنین ترک شده بود، به دوستانش گفت: «به نظرم دختر جذابی نبود. از همان ابتدا هم به او علاقهای نداشتم.» 2) نیما معتقد است به این علت در درس روانشناسی نمرهی C گرفته که تمام نمرههای A و B را دانشجویان متقلب از آن خود کردهاند.
خيالبافي (fantasy)
مواجهه افراد با موقعيتهاي دشوار و اضطرابآور در سازگاري آنها با واقعيت مشكل ايجاد ميكند. براي رهايي از اين وضعيت و در واقع بهترين شيوه براي ارضاي خواستهها، استفاده از خيالبافي است. ضربالمثل «شتر در خواب بيند پنبه دانه/ گهي لپ لپ خورد گه دانه دانه» مصداق بارز اين مكانيسم است.
برخی از صاحبنظران، خیالبافی را جزئی از رشد روانی طبیعی دوران نوجوانی میدانند، هرچند استفادهی بیش از حد از آن را، به دلیل فاصلهای که بین فرد و دنیای واقعی ایجاد میکند، مضر میدانند.
جبران (compensation)
افراد براي جبران ناتوانيهاي خود به اين مكانيسم روي ميآورند. در واقع كاربرد جبران، نوعي دفاع در برابر احساس حقارت است. نمونه تاريخي براي اين مكانيسم را ميتوان در ناپلئون مشاهده كرد. بسياري بر اين اعتقادند كه ناپلئون به دليل كوتاهي قد و ضعف جثه خويش، همواره تشنه پيروزي و شكست دادن بوده است.
درون فكني (introjections)
يكي از شيوههاي همانندسازي با ديگران، استفاده از مكانيسم درون فكنی است. هنگام كاربرد اين مكانيسم، فرد خصوصيات شخص ديگري را به طور رمزي به عنوان خصوصيات خويش قرار ميدهد. مكانيسم درون فكني در ميان كودكان رايجتر است، آنگاه كه آنان تلاش ميكنند ارزشهاي والدين و معلمان خود را به عنوان ارزشهاي خود بپذيرند.
همانندسازي (identification)
فرآيند اين مكانيسم دقيقا عكس مكانيسم فرافكني است و فرد تلاش ميكوشد صفات و اعمال ديگران را به خود نسبت دهد و به صورت ناخودآگاه به اقتباس ويژگيهاي شخصيتي فرد ديگر اقدام ميكند. همانندي كودكان با قهرمانان ورزشي، رهبران سياسي مطرح و دانشمندان، نمونه بارز كاربرد اين مكانيسم است.
این مکانیسم در احراز هویت کودکان 3 تا 6 ساله نقش بسزایی دارد. ناگفته پيداست كه افراط در همانندسازي (identification) خود را در پديده تقلید (imitation) نشان ميدهد.
والایش (sublimation)
هنگامي كه اميال و آرزوهاي فرد با موانع اجتماعي مواجه شود و تحقق آنها ممكن نباشد امكان دارد فرد جهت اميال و آرزوهاي خود را به سوي اهداف جامعه پسند و تا حدودي متعالي تغيير دهد. شكست عشقي برخي شاعران و در پي آن خلق آثار ادبي ماندگار توسط آنها از مصاديق عيني كاربرد اين مكانيسم است. همچنین فروید عشق را «والایش میل جنسی» میدانست.
واكنش وارونه (reaction formation)
بعضي افراد در طول زندگي خويش نه تنها برخي اميال خود را كه از ابراز آنها شرم دارند، سركوب ميكنند، بلكه تلاش ميكنند مسير و رفتاري خلاف جهت رفتار سركوب شده بروند. بديهي است كاربرد چنين مكانيسمي نيز نوعي خودفريبي است.
مثال: 1) هادی احساس خصومت ناخودآگاهی نسبت به پدرش دارد، اما در برخورد با او بسیار مهربانانه و با ملاحظه عمل میکند. 2) سمیرا علیرغم نگرانی شدید نسبت به زیبایی خود، لباسهای جذاب و تحریککننده بر تن میکند. 3) نوید 4 ساله، نسبت به خواهر تازه متولد شدهاش حسادت شدیدی دارد، اما در برابر سایر کودکان مراقبت شدیدی از او میکند، و نمیگذارد دیگران به او نزدیک شوند.
فلسفه بافي (intellectualization)
فلسفه بافي، عبارت است از: «تلاش براي گسستگي عاطفي از يك موقعيت ناراحت كننده با رودررويي انتزاعي و فكري با آن.» (گنجي، 141؛ 1386) اين مكانيسم وقتي به كار ميرود كه فرد هنگام مواجه با يك صحنه ناخوشايند در صدد كاهش پريشاني خويش برآيد.
مثال: 1) برخي ثروتمندان هنگام مواجه با فقرا براي اينكه تحتتاثير عواطف خويش قرار نگيرند از عباراتي چون «هر كسي بايد روي پاي خودش بايستد» و «به افراد بايد كمك فكري كرد نه كمك مادي» به فلسفه بافي ميپردازند.
باطلسازي (undoing)
در اين مکانیسم، فرد براي از ميان بردن اثر كاري كه انجام داده است مجبور ميشود به كار ديگري بپردازد.
مثال: 1) فرد رباخواری كه نزول دريافت ميكند، براي خنثي كردن عمل نادرست خود به فعاليتهاي خيرخواهانه روي ميآورد. 2) ماندانا که از خیالپردازی جنسی خود در مورد پسرعمویش دچار اضطراب و احساس گناه شدید شده، روزانه چندین ساعت به دعا و رازونیاز مذهبی میپردازد.
انكار (denial)
در اين مكانيسم فرد ناآگاهانه به رد جنبههايي از واقعيت ميپردازد كه نميتواند آن جنبهها را آگاهانه قبول كند.
مثال: 1) حسین مدت 6 ماه است مواد مخدر مصرف میکند، اما پدر و مادرش حاضر نیستند این مسئله را بپذیرند. 2) آقای قربانی 55 سال دارد، اما همیشه او را با لباس نوجوانان، و سوار بر اتوموبیل اسپورت میبینیم.
جداسازي (isolation)
در اين مكانيسم فرد ميكوشد جنبههاي هيجاني يك انديشه يا رويداد را حذف و ناديده بگيرد. در واقع در این مکانیزم، هیجاناتی که به طور معمول با وقایع بخصوص همراه هستند، به طور کامل از آنها جدا میشوند، به طوری که فکر کردن به آن موضوعات هیچ احساس و هیجان خاصی به همراه ندارد.
مثال: 1) وقتی خبر مرگ مادر اسماعیل را به او دادند، بدون اینکه حالتی از تأثر در چهرهاش پیدا باشد گفت: «طبیعی است، هر کسی روزی از این دنیا میرود».
منابع (با اندکی تصرف): (مهدي ميرلو )